رهبر شدن یعنی …
رهبر شدن یعنی یادگرفتن. رهبری یک مسئله ذاتی نیست و بلکه آموختنیست. حتی اسکندر هم در 8 سالگی شروع به آموختن رهبری کرد. وی در 15 سالگی دریافت که سرنوشتش آن است تا همهی بشریت را در قالب یک برادری متحد کند. او هنرهای رزمی را از پدرش و ژنرالهای او آموخت و به کمک ارسطو که آموزگار او بود سالها به مطالعه و آماده سازی خویش پرداخت. اسکندر خود را پادشاه بزرگی میدید و توانایی فوق العادهای در مدیریت، برنامه ریزی و واگذاری کارها و گماردن افراد در جایگاه های مختلف داشت. او فرماندهی 50 هزار سرباز در مقابل ارتش یک میلیون نفری پارسیان در نبردی تن به تن در جنگ آربلا را بر عهده داشت و پیروز میدان شد. چرا که هرگز تفکر شکست را هم به خود راه نمیداد. او به خوبی افرادش را تشویق میکرد تا از آنچه هستند فراتر روند.
رهبر شدن یعنی هیچ دو روز خوب متوالی در زندگی وجود نداشته باشد. این را جان سی. مکسول در مجله پنجره خلاقیت شماره 196 نوشته است.
رهبر شدن یعنی مطالعه سرگذشتها. مطالعه درباره زندگی رهبران گذشته و حال، کمک بزرگی به رهبری خودتان میکند. میگویند: بهترین شاهد برای اینکه مطمئن شوید میتوان کاری را انجام داد آن است که بدانید دیگران قبلا انجامش داده اند.
2 قانون مهم رهبر شدن
- قانون علت و معلول : بر اساس این قانون برای هر معلولی علتی وجود دارد و همهی قانونهای دیگر زیر مجموعه این قانون هستند. همچنین موفقیت افراد هم علت یا عللی دارد. پس اگر میخواهید از موفقیت کسی تقلید کنید، باید ببینید او چه کرده و علت پشت این معلول چه بوده است و شما هم برای نتیجه گرفتن همان کارها را انجام دهید.
- قانون باور : به این منظور که اگر چیزی را عمیقا باور داشته باشید به واقعیت زندگیتان تبدیل میشود.
چند نکته مهم برای رهبر شدن
1.شناخت و دانش کسب کنید.
در وهله اول در مورد خودتان شناخت کافی را کسب کنید. یک مدیر و رهبر موفق به جزئیات ریز هم توجه بسیار دارد. در مورد همه چیز اطلاعات کسب کنید، خودتان، همکارانتان، حوزه فعالیتتان. کتابهای مدیریتی بخوانید و فراموش نکنید که کسب دانش یک فرآیند ابدی است.
2.با افراد ارتباط بگیرید، بیاموزید و آموزش دهید.
رهبران بزرگ سوالات ارزشمند و تفکر برانگیز میپرسند و از این طریق با یاد دادن به مردم کمک میکنند. همانطور که میدانید بهترین روش یادگیری، آموزش به دیگران است و رهبران بزرگ همواره از طریق آموزش یاد میگیرند و رشد میکند.
3.تجارب جدید کسب کنید و دید خود را گسترش دهید.
رهبران بزرگ همیشه به دنبال این هستند که افق دید خود را با کسب تجربیات چه کاری و چه شخصی گسترش دهند و از این طریق از خود مدیر بهتری بسازند. در محل کارتان به بخشهای مختلف سر بزنید و نقش یک رهبر را بازی کنید. از تجربیات همکارانتان کمک بگیرید. با یک مشاور صحبت کنید. با افراد رده بالا و مدیران ارشد وقت بیشتری بگذرانید. در خارج از محل کار هم به سفر بروید، کتاب بخوانید، با افراد موفق بحث و تبادل نظر داشته باشید، چیزهای جدید را امتحان کنید. زبانی جدید یاد بگیرید. در مورد موضوعاتی خارج از حوضه کاری خود اطلاعات کسب کنید.
4.حکیم باشید
دانش و تجربه خود را به کار ببندید یا به اصطلاح حکیم باشید. حکمت چیزی نیست که به دستش بیاورید و باید به دنبال آن بگردید. قبل از هرچیزی باید خودتان را بشناسید و درمورد خودتان حکیم باشید و سپس دنیای اطرافتان.سوال های خوبی مانند : در چه چیزی برتری دارم؟ از چه چیزی میترسم و چه چیزی برایم سخت است؟ از همکاران خود کمک بگیرید و سوالهای خوب بپرسید، سوال هایی مانند : از کجا باید شروع کنم؟ کدام کارها را نباید انجام دهم؟ باید چه کاری را ادامه دهم و چه کاری را تمام کنم؟ چه تصميماتي بزرگترين تأثير را در موفقيتتان داشته است؟ چه چيزي را اکنون ميدانيد که آرزو ميکردید، ای کاش 20 سال پيش میدانستيد؟ مهم ترین راهنمایی ها برای کار من کدامند؟ چه کتابهايي بزرگترين تأثير را بر شما داشته است؟ اگر مربي شخصی من بوديد، چه توصيهاي به من میکرديد؟
از توصیههای دیگران استفاده کنید. داشتن یک مربی و مرشد در این راه حتما به کارتان میآید. کتابهای ارزشمند این زمینه را هم فراموش نکنید
بخش اصلی مدیریت یادگیری است، ظرفیت یادگیری شما مشخص کننده ظرفیت مدیریت شماست؛ اگر یادگیری را متوقف کنید در اصل کارتان را متوقف کرده اید.