مدیریت رفتارهای درونسازمانی
مدیریت رفتار سازمانی، سرشار از روشها، ایدهها، تئوریها و نظریاتی است که برای نجات سازمان از بحران طرحریزیشدهاند.
از رویکردهای انگیزشی گرفته تا رویکردهای تیمی، اما برای ارتقای سطح سازمان یا بهبود وضعیت، عاملی مهم به نام «تغییر» لازم است. گاه، تغییر در سازمان با مقاومت و حتی شکست روبهرو میشود و اینیک چالش بزرگ برای مدیران سازمان محسوب میشود.
منشأ این مقاومت در برابر تغییرات چیست؟
مقاومت فردی
گاه منشأ مقاومت در برابر تغییرات سازمانی، فردی است. کارکنان سازمان به دلایل مختلف در برابر تغییرات سازمانی مقاومت میکنند
ترس از شکست
فرد به سبب ضعف در اعتماد به خویشتن، از تغییر در وظایف محوله یا ساختار سازمان و بهطورکلی هرگونه تغییر سازمانی هراس دارد.
ترس از دست دادن شغل
گاه افراد بهغلط تصور میکنند هر تغییر با تعدیل و تعویض نیرو هممعناست.
ترس از کاهش دستمزد
گاه افراد اینگونه استنباط میکنند که در صورت تغییر شرایط، دستمزد آنان نیز کاهش خواهد یافت.
ترس از مجهولیات
بسیاری از افراد به سبب ریسکپذیر نبودن، از ورود به شرایطی که چندان اطلاعاتی از آن ندارند میهراسند.
فرقی نمیکند که حرفهی خود را بهتازگی آغاز کردهاید و یا اینکه سالها تجربه را در کولهبار خود اندوختهاید، درهرصورت باید مطمئن شوید که رفتارهای مناسبی را از خود نشان میدهید؛ این کار از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و آیندهی شغلی شما به آن وابسته است.
رفتارهای مناسب، بهصورت ناگهانی و اتفاقی انجام نمیشوند؛ بلکه به تمرینهای مؤثر و پرورش عادت های خوب بستگی دارند.
برای مثال، زمانی که به دنبال استخدام نیروی جدید و یا ترفیع دادن هستید، یکی از بهترین مشخصههایی که باید به دنبال آن باشید، عطش پیشرفت است. بهترین افراد در هر سبک زندگی، کسانی هستند که دائماً خودشان را به چالش میکشند و اهداف جدیدی را برای خود تعیین میکنند.
اگر میخواهید یکی از همین شخصیتها باشید، باید نگاهی روبهجلو و پیشرفت داشته باشید، باید عادتهایی را در محیط کاری به کار بگیرید که شمارا به سمت موفقیت هدایت میکنند.
در ادامه به چند نمونه اشارهشده است:
-
ایجاد انگیزه در خود
اگر در همان شرایطی که هستید باقی بمانید، درواقع رو به عقب حرکت کردهاید؛ این امر بهویژه در شرایط کاری، اهمیت خود را نشان میدهد.
آیا از افرادی هستید که مهارتهای فعلی خود را کافی میداند، یا اینکه دائماً به دنبال پیشرفت هستید؟
اگر از دستهی دوم باشید، پس دقیقاً همان فردی هستید که بسیاری از مدیران به دنبال آن هستند. در دورههای آموزشی شرکت کنید و مهارتهای جدید یاد بگیرید. هرچقدر که مهارتهای جدیدی را بیاموزید و به حرکت خود ادامه دهید، متوجه میشوید که ارزش شما در محیط کاری و در مقابل سایر همکاران، افزایشیافته است.
-
فکر تجاری
این رفتار بهویژه به فعال بودن و جدا کردن خود از خلأهای فردی مربوط میشود. به هدف گستردهتر کسب و کاری که برای آن کار میکنید، فکر کنید.
پیشرفتها در چه زمانی و در چه صورتی محقق میشوند و آیا ارزشی به آن اضافه خواهد شد؟
با در نظر داشتن چشمانداز کلی کسبوکار، راهی را پیدا میکنید تا درآمد بیشتری را جمعآوری کرده و نام تجاری را ارتقا داده و بهتمامی اهدافی که یک مدیر ارشد در ذهن دارد، دست پیدا کنید.
-
مالکیت
هیچچیز بهاندازهی اینکه کارکنان، به دنبال در اختیار گرفتن پروژهها باشند، برای مدیر خوشایند نیست. علاوه بر این، هیچکس علاقهای ندارد که شاهد دستبهدست شدن یک پروژه باشد. اگر مسئولیت کاری را به شما واگذار کردند، با آغوش باز پذیرای آن باشید.
-
تمرکز
افراد باید توانایی بیتوجهی به سروصداهای اضافی را در خود تقویت کنند. این بدان معناست که باید تفاوت میان کارهای ضروری و غیرضروری را از هم تشخیص داده و تمرکز را روی انرژی بخشی به چیزهایی قرار دهید که ارزش بیشتری دارند. بسیاری از کارکنان در یک محیط کاری، وظایفی را به عهدهدارند که آسانتر است و تمایلی به کارهایی که حقیقتاً تأثیر چشمگیری را به دنبال دارد، نشان نمیدهند. یکی دیگر از مزیتهای اولویتبندی حجم کارها این است که کیفیت آن، با اختلاف زیادی بهتر خواهد بود. اگر باید ده کار را به سرانجام برسانید، پیشنهاد میکنیم که بهترین تلاش خود را روی مهمترین کار بگذارید.
-
خود بازتابی
پیشنهاد میکنیم که از ارزیابی کار و عملکرد خود یک عادت بسازید. در وهلهی اول، بررسی کنید که چهکارهایی را انجام دادهاید، کسبوکار به چه شکلی پیش رفته و چهکارهایی را باید به گونهی متفاوتی انجام دهید. با بازتاب این عادت و حتی گاهی نقد کردن خود، مطمئن میشوید که کارها در هر مرحله، بهخوبی انجام میشوند.
بیشتر بدانید: فرهنگ سازمانی چیست؟