عقیده ی عمومی بر این است که بهترین راه برای دستیابی به آنچه در زندگی میخواهیم، اعم از تناسب وزن، راه اندازی کسب و کار موفق، استراحت بیشتر و نگرانی کمتر، وقت گذرانی بیشتر با دوستان و خانواده این است : تعیین اهداف معین و قابل پیگیری.
من هم سال ها به این روش با عادت هایم رو به رومی شدم. اهداف مختلفی داشتم که باید به هرکدام از آنها می رسیدم. برای وزنه ای که باید در باشگاه بلند می کردم و برای سودی که باید در تجارتم به آن می رسیدم، اهدافی مشخص می کردم. در تعدادی از آن ها موفق می شدم؛ اما در بسیاری از آن ها شکست می خوردم. در نهایت متوجه شدم که نتایج من با اهدافی که تعیین کرده بودم ارتباط کمی داشتند و تا حد زیادی به سیستمی که دنبال می کردم بستگی داشتند.
چرا نتایج بیشتر از آنکه به اهداف مرتبط باشد، به سیستم ها بستگی دارند؟
اهداف به نتایجی مربوط اند که می خواهید به دست آورید؛ درحالی که سیستم ها با فرآیندهایی سروکار دارند که به نتیجه منجر می شوند.
- اگر مربی هستید، احتمالا هدف تان پیروزی در مسابقات قهرمانی است. سیستم شما عبارت است از شیوه ی جذب بازیکن ها، مدیریت کمک مربی ها و هدایت تمرین ها.
- اگر کارآفرین هستید، احتمالا هدفتان این است که کسب و کاری یک میلیون دلاری راه اندازی کنید. سیستم شما عبارت است از شیوه ی آزمایش ایده های محصولات، استخدام کارمندان و راه اندازی کمپین های بازاریابی.
- اگر موسیقی دان هستید، احتمالا هدفتان این است که اثر هنری جدیدی خلق کنید. سیستم شما عبارت است از میزان تمرین، بررسی و برآمدن از عهدهی اجرای قطعات مختلف و روش دریافت بازخورد از مربیتان.
اگر اهداف خود را کاملا نادیده بگیرید و فقط بر سیستم تمرکز کنید، موفق میشوید؟
برای مثال، اگر یک مربی بسکتبال بودید و هدف پیروزی در مسابقات را نادیده می گرفتید و فقط بر تمرینات روزانهی تیم متمرکز می شدید، آیا نتیجه ای به دست می آوردید؟ بله.
با این احتساب، میتوانیم نتیجه بگیریم که اهداف عملا بی فایده هستند؟ خیر.
اهداف برای تعیین مسیر مناسب اند؛ اما برای پیشرفت، این سیستم ها هستند که حرف اول را میزنند. زمانی که بیشتر وقت خود را به اهداف اختصاص بدهید و برای طراحی سیستم خود زمان کافی نگذارید مشکلات آغاز خواهند شد.
4 مشکل هدف که نمیدانید
مشکل اول : برنده ها و بازنده ها اهداف یکسانی دارند
ما اصولا روی افرادی تمرکز می کنیم که پیروز شده اند و به اشتباه تصور می کنیم که انتخاب اهداف بلند پروازانه باعث پیروزی آن ها شده است؛ در حالی که تمامی افرادی را نادیده می گیریم که همان اهداف را داشته اند، اما موفق نشده اند.
تمام شرکت کنندگان المپیک مدال طلا می خواهند. هر کاندیدا می خواهد پیروز شود. افراد موفق و ناموفق اهداف یکسانی دارند، پس اهداف نمی توانند وجه تمایزبرنده از بازنده باشند. تنها زمانی به نتایج متتفاوت دست پیدا می کنید که سیستمی از پیشرفت های کوچک و مستمر بسازید.
مشکل دوم : دستیابی به هدف صرفا تغیری زودگذر است
تصور کنید اتاقتان نامرتب است و می خواهید آن را تمیز کنید. اگر انرژی خود را به تمیز کردن اتاق اختصاص دهید، اتاقتان تمیز می شود؛ اما اگر همان بی نظمی را که باعث نامرتب شدن اتاق شده ادامه دهید، به زودی تلی از زباله و آشغال خواهید داشت که همیشه می خواستید آن را تمیز کنید. از آنجا که هرگز سیستم خود را تغییر نداده اید، بازهم به همان نتیجه خواهید رسید. شما علائم یک مشکل را برطرف کرده اید؛ اما در علت آن تغییری ایجاد نکرده اید.
دستیابی به هدف تنها در {همان لحظه} زندگی تان را تغییر می دهد. به اشتباه تصور می کنیم باید نتایج خود را تغییر دهیم؛ در حالی که نتایج مشکل ساز نبوده اند. چیزی که حقیقتا باید تغییر دهیم، سیستمی است که آن نتایج را ایجاد کرده است.
مشکل سوم : اهداف، شادیتان را محدود می کنند
هرهدف این فرض را دارد: ( زمانی که به هدفم برسم، آن وقت شاد خواهم بود.) مشکل تفکر اولویت اهداف این است که دائما شادیتان را تا زمان رسیدن به نقطهی عطف بعدی به تاخیر می اندازد.
علاوه بر آن، اهداف، مشکل این یا آن را به وجود می آورند؛ به این صورت که پیش خودمان می گوییم: یا به هدفم می رسم و موفق می شوم و یا شکست می خورم و نا امید خواهم شد. در این صورت به صورت ذهنی خود را در نسخهی محدودی از شادی محصور می کنید. این صحیح نیست. بعید است که مسیر زندگی تان با همان مسیری که در نظر گرفته اید، یکی شود. از نظر عقلانی درست نیست که رضایت خود را در زندگی به یک مسیر محدود کنید وقتی که برای رسیدن به موفقیت، مسیرهای دیگری هم وجود دارند.
ذهنیت در اولویت قرار دادن سیستم مانند پادزهر است. زمانی که عاشق فرایند باشید و نه نتیجه، دیگر مجبور نیستید صبر کنید تا به خودتان مجوز خوشحالی بدهید. می توانید هربار که سیستم تان به درستی به جلو می رود، راضی و خشنود باشید. سیستم ممکن است به شکل های مختلف موفق باشد، نه فقط با آن روشی که در آغاز تصور کرده اید.
مشکل چهارم : اهداف با پیشرفت بلند مدت همسو نیستند
در نهایت، ذهنیت هدف محور می تواند تاثیر “یویو” ایجاد کند. بسیاری از دونده ها ماه ها سخت تلاش می کنند؛ اما همین که از خط پایان عبور کردند، دست از تمرین برمیدارند. دیگر مسابقه ای نیست که به آن ها انگیزه بدهد. زمانی که تمام تلاشتان روی هدفی خاص متمرکز باشد، بعد از رسیدن به آن، دیگر چه چیزی می تواند شما را به جلو هل دهد؟ به همین دلیل است که بسیاری از مردم پس از دستیابی به یک هدف به عادت های پیشین خود باز می گردند.
دلیل انتخاب هدف این است که بازی را ببرید. دلیل ایجاد سیستم، ادامه دادن به بازی است. تفکر صحیح بلند مدت، تفکری بدون هدف است. صحبت از یک موفقیت واحد نیست؛ بلکه چرخهی بی پایان بهبود و پیشرفت، مدنظر است.
درنهایت، تعهد به “فرآیند” است که “پیشرفت” را میسر می کند.
بخشی از کتاب “خرده عادت ها” اثر جیمز کلیر